همه انسانها نیاز دارند که در یک یا چند زمینه احساس قدرت و مهارت کنند و با این قدرت شناخته شوند، اما گاهی پیش میآید که مهارتی در کار نیست و فرد برای جبران این نیاز از روشهای متفاوتی برای تایید و توجهطلبی و ارضاء این نیاز استفاده میکنند. ۱- مخالفتورزی: حتماً در جمع اقوام و دوستان با کسانی برخورد کردهاید که پیوسته مخالف جمع هستند و بر آن اصرار میورزند و دست آخر هم احتمالاً با دلخوری و کدورت میپذیرند که تابع باشند. بله درست متوجه شدهاید این افراد به این وسیله توجه میگیرند. مخالفت کردن مهارتی نمیخواهد فقط کمی کج خلقی لازم دارد ولی در عین حال کلی توجه به جیب میزنند.
۲- مهرورزی فراوان: این افراد تلاش بیشتری برای گرفتن توجه به خرج میدهند، آنها سعی میکنند در جمع مطیعترین فرد و به اصطلاح امروزی "مالهکِشترین" افراد در گروهها هستند، تلاش میکنند برای همه کوتاه بیایند و همه را با هن خوب کنند. از حق خود به نفع همه میگذرند و نظر و ایده خود را فدای همه میکنند تا این برچسب نصیب آنها شود که او خیلی مهربان است، او خیلی دلسوز است، او واقعاً انسان بزرگیست!
۳- انتقادگری و کنترلگری: اینگونه افراد شبیه مخالفتورزها هستند اما آنها هم تلاش بیشتری میکنند و آن اینست که سعی میکنند به عنوان یک عقل کل در جمع ظاهر شوند و با نظرات و پیشنهادات خود جمع را پیش ببرند. این افراد درست برعکس ویژگی رهبرانه عمل میکنند. آنها به شدت انتقادگر هستند و اغلب با انواع انتقاد و سرزنش دیگران را مجبور میکنند تا به اهداف خود در گروه برسند و زمانی توجه کامل و ارضاکننده بدست میآورند که در آخر کار از فکر خود به نتیجه مطلوب رسیدهاند و این پیروزی برهانی برای ادامه کنترلگری و البته توجهطلبی بکار میبرند.
۴- انزواطلبی و کنارهگیری: اگر همیشه ما در جمع در گوشهایی بشینیم و یا سکوت کنیم خلاف جهت بقیه عمل کردهایم و این خود باعث ارضا نیاز به توجه است. چرا که افراد اغلب خواهان رابطه با ما خواهند شد و برای اینکه ما را وادار به مشارکت در گروه کنند اصرار خواهند کرد یا شرایط را برای ما فراهم خواهند کرد.
شاید با این تعاریف شما به یاد ویژگیهای افراد درونگرا یا برونگرا بیافتید؛ که بدون هیچ توجهطلبی خواهن چنین ارتباطاتی بر اساس ویژگی شخصیتی خود هستند . دقیقاً به همین دلیل در ابتدا عرض کردم که "مهارتی" وجود ندارد. چرا که همه ما لازم است مهارتهای ارتباطی را بیاموزیم و تمرین کنیم.